بهمن های جاویدان بر ملتی که کتاب نمی خواند

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    بهمن ماه هر سال، گویی صور بیداری دمیده میشود و بازپس گیری حق و حقوق تاریخی مان تکلیف این ماه میشود. یکی یکی چشمان خواب آلوده مان را می مالیم و خود را در موقعیتی می یابیم که بر ما تحمیل شده است. بی پرسش از علت خواب طولانی مدتمان و بدون حافظه ی تاریخی، اندک بضاعت مان را برمیداریم و با سپاهی خواب آلوده به خیال خود بر ظلم و جور می تازیم. اما روزها به سرعت طی می شوند و بهمن ماه، جای خود را به اسفندماه می دهد و بدنبال آن ماهی های قرمزند که بر سفره ی نوروز ما می رقصند و شادمانی میکنند؛ نمادِ هفت سین آرزوها و امیدهایمان را برپا میکنیم و به امید تعطیلاتی خوش، به جاده می زنیم و طبیعت را نیز با عطوفت و مهربانی مان به آتش و خون می کشانیم. چه کشتگانِ راه سفر، که عمرشان را فدای لذتی زودگذر می کنند و چه سرمایه هایی که در جهتِ وقت کشی از زندگی مان خارج می شوند. این عاقبت همه ی بهمن های ماست. عاقبت تعجیل ما برای رسیدن به لذتِ کوتاه مدت، اما پر هزینه. این عاقبت جامعه ای است که انقلابی گری در خون اش می جوشد. مردمانِ راه های میانبر و فرعی و سبقت های غیرمجاز. مردمانی که پیِ علتها و چرایی ها نمی روند. مردمانی که برای تاریخ خواندن وقت ندارند. زندگی هایی که صفت بارزشان تعجیل در بدست آوردن امرِ فرحبخش است. خواب زدگانی که نمی دانند سکه ی تفکراتشان به بازار امروزی هیچ نمی ارزد. دانسته هایشان در حد و اندازه ی یک انقلاب و یک قیام یک روزه است. نمی دانند دقیقا چه می خواهند، تنها چیزی که می دانند اینست که روندِ کنونی را دوست ندارند. برنامه ای برای یک دقیقه بعد از پیروزی شان ندارند، چون آنها مساله را نشناخته اند و فهمِ نادرست از مساله، ابهامِ مسیر آینده را بیشتر می کند. رویکردشان به همه ی مسائل مهم اجتماع به همین گونه است. با انتخاب مقامِ مسئول هم به همین شیوه برخورد می کنند. در هر دوره ی انتخاباتی، همان پرسش تکراریِ " چرا باید رای بدهیم " سد راهشان می شود. با گذشت چندین دهه هنوز ابهامِ چراییِ رای دادن برایشان برطرف نشده است. آنان هیچگاه به دنبال جواب پرسش هایشان نمی روند و در فهمِ چراییِ وقوع انقلاب به شیوه ی انقلابیگری متوسل می شوند و این تضاد و تناقض ابدی، چرخه ی معیوبی است که مشکلاتشان را هر سال بیشتر می کند.

    خصلت مردمانِ بهمن ماه، ساختن و پرورش دادن ذهن و اندیشه شان نیست. خویِ آنها با روحیه ی پرسشگران و کاشفانِ حقیقت یکی نیست. آنها عجالتا در این ماه بدون شناخت کافی از خودشان، تاریخشان، امروزشان و فردایشان، خلاصی از رنجی را می طلبند که نه تنها باری بر دوششان است بلکه پشته ی خاری است که قرنها کمر این سرزمین را خم کرده است. در آخر نیز در روزهای اول بهار در حالی که در ترافیک جاده ها، ساعتها گیر افتاده اند و خمیازه های طولانی می کشند به عیش و خوشی پیش رویشان لبخند می زنند و بعد از تعطیلات بهاری در حالی به خانه هایشان بازمی گردند که در ساحل زباله ها، در جنگل آتش ها و بر جاده ی تاریخ خون ها جاریست.  

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 228 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 0:18