شکست و موفقیت در دائرة المعارف زنانه

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    اهمیت مطالعه ی سرگذشت زندگی چهره های تاثیرگذار دنیا بدین سبب نیست که بیاموزیم چطور راه رفته ی دیگران را تکرار کنیم یا مسیر محدود موفقیت کدام است، بلکه از این جهت ارزشمند است که بفهمیم با تمام سختی ها و شکست های تلخ زندگی، همیشه این توانایی را خواهیم داشت که در مسیر خودسازی و شکوفایی قدمی برداریم و به این باور برسیم که انسان، قادر است بلوغ و کامل شدن را در هر مرحله ای از زندگی تجربه کند.

     بارها درباره ی زندگی زنان تاثیرگذار دنیا دیده ایم و درباره شان شنیده ایم. زنانی که توانسته اند گوشه ای از توانایی هاشان را رشد و گسترش بدهند. آنها بذر کاشته شده ی امیدشان را درو کرده اند. با این وجود به ندرت به جزئیاتی که این کلیت را ساخته اند توجه کرده ایم. غالبا سکانس ها و بریده های زیبایی از زندگی شان را گلچین شده در اختیار زنان قرار داده اند. نمونه ای از پرداختی ناکامل از مسیر طبیعی زندگی واقعی یک انسان موفق، پرداختن به محیط زندگی اوست. آنها می گویند زنان موفق، اغلب پدران آگاه، همسران دلسوز و جامعه ای با درک و درایت بالا در اختیار داشته اند و از این عوامل تاثیرگذار بعنوان ضرورت های رشد و پیشرفت یاد شده است. البته شکی نیست که در جوامعی با ظرفیتهای بالا در تحملِ دیگری و فهم دغدغه های انسانی، مسیر تعالی آسوده تر و با شتاب تر خواهد بود اما با مطالعه دقیق زندگی زنان صاحب اندیشه و ماندگار تاریخ، خواهیم دید آنها نیز در همین دنیایی که ما نفس میکشیم زندگی کرده اند. بنظر می آید با معرفی ناکامل و جهت دار جامعه از این گروه زنان، باور دیگر زنان را به مبارزه ای همیشگی در جهت بهبود شرایطشان، به توانایی هایشان و به اهداف بزرگشان، به مجموعه ای از شرایط از پیش مشخص شده و غیر ارادی فروکاسته اند. امری که با تامل بیشتر می توان تاثیر شوم و ناگوار آن را بر اراده و نیروی ایمان دخترانی که در شرایط سخت به سر می برند مشاهده کرد. در مقابله با چنین تبلیغات جهت دار، لازم است کمی به این مساله اندیشیده شود که چگونه می توان از چنین بازتعریفِ مبهم با نیات خاص در امان ماند. آیا تمایزی است میان مرد و زنی که برای رشد و شکوفایی خویش مسائل، بحران ها، مشکلات و دست اندازهای فراوان اجتماعی و زیستی را تجربه می کنند؟ پس چگونه است که در توصیف علت شکست جنس مذکر، بنا را بر ناتوانی و نیروی ضعیف اراده و تحمل نکردن سختی ها میگذاریم اما در بررسی چرایی و چگونگی شکست زندگی یک جنس مونث، عوامل بیرونی را مقصر می دانیم. آیا چنین نگرشی سبب نمی شود زنان و دختران همواره به لحاظ روانی خودشان را وابسته به نیروهای بیرونی بدانند و به این نتیجه برسند که تا جامعه تغییر نکند وضع ما همین است که هست؟

    استقلال شخصیتی و فکری زنان در جوامعی که او را ساخته و پرداخته ی صرف دنیای بیرونی می دانند از بین خواهد رفت. نابرابری، تنها در لایه های بیرونی و نمودهای ظاهری حقوق و مزایای اجتماعی نیست بلکه در زیرلایه های پنهانی است که او را بعنوان جنس ضعیف_ نه در حیطه ی تواناهایی های اجتماعی و فیزیکی بلکه در مقابله ی او با سختی های زندگی و تلاش در جهت ساختن خود و زندگی بهتر_ در طبقه ای از پیش تعیین شده قرار میدهد و رنج و درد او را نه بعنوان انسانی که انتخاب میکند بلکه بعنوان انسانی که رنج او را انتخاب میکند تنزل میدهد. استثمار جامعه از زنان به این معنا، تفکیک هستیِ او از اراده و توان انسانی است و البته از بین بردن غریزه ی مبارزه برای احقاق حق و یافتن جایگاه خویش در جامعه، زندگی و هستی خویش.  

    با چنین تفسیری اگر نگاهی دوباره به زندگی زنان موفق بیاندازیم متوجه خواهیم شد که اینگونه زنان از مدار چنین تعبیر و تفسیری بیرون جهیده اند و خود را بعنوان انسانی دارای اراده و توان زیستن باور کرده اند. زنانی که موفقیت شان را مدیون خودشان هستند؛ نه مدیون جامعه ای پیشرفته، حمایت خانواده و پشتوانه ی قانونی.

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 206 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 0:18