نویسنده : ویرجینا وولف
ویرجینای عزیز
در حین مطالعه کتابت یک حس بی نظیر داشتم. شاید به این دلیل که مسائل و مشکلات ما انسانها از دیدگاه و نظر خودمان سختترین رنج است و خودمان را در این میان تنها می بینیم. اما وقتی دردهایمان را از زبان دیگری می شنویم و نویسنده به ما می فهماند که من هم تو را درک میکنم و می دانم چرا دچار این رنج شده ای و چطور می شود از رنج خلاص شد، حس بیگانگی در هستی رنگ می بازد. چه خوب شد که تو بر خلاف مادرانمان " پولهایت را خرج قهوه و کتاب کردی..." . چه خوب است که تو به خانه ی من آمدی و ساعاتی را با من حرف زدی. بعد از این احساس میکنم تو بانوی تمام اتاق های پوشیده از کتاب با یک پنجره ی زیبا رو به دریایی. تو به من استواری آموختی. به ما به همه ی زنان هدیه ی گرانبهایت را بخشیدی. هدیه ی شجاعت، نوشتن، و ایستادگی در برابر تمام ناملایمات تاریخی.
یادت گرامی بانو
برچسب : اتاقی, نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 232