یک دنیا خستگی سیاسی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    گره بزرگی به جان رشته های اعتمادمان افتاده است. هزارانی که باز نشده اند و کلاف مشکلاتمان را به مرور پیچیده تر کرده اند. علت ها را که پیدا میکنیم به سلسله عللی میرسیم که هر کدام خود معلول امر دیگری است. در صدد هستیم کاری انجام بدهیم اما نیرویی در این میان نمیگذارد رشته های گره خورده باز شوند. اعتماد ملی ما گره خورده است. نیست شده است مابین تعداد فراوانی مساله که برای حل هر کدام نیازمند پرداختن به مسائل دیگر و موازی دیگری است. سرمایه ی جامعه که همان اعتماد و همبستگی اجتماعی است خود را واجد نیرویی برای حل مساله نمیداند و منتظر است حکومتها از نیروی فعال خود برای حل مساله اقدام کنند. با این دیدگاه روز به روز قدرت حکومتها بیشتر می شود و دست های چرک و آلوده شان بیشتر بر دارائی و اعتماد و سلامت مردم فرمان می دهد.  
    به یاد کلاف درهم گره خورده ی مادربزرگم می افتم وقتی که  زیر نورخورشید نشسته بود و با آن عینک قدیمی که بر چشم اش بود با انگشتان فرتوت اش یک به یک گره هایِ کور کلافش را باز میکرد و من با حسرت به آرامش او نگاه میکردم. فکر میکردم که این زن چه قدر حوصله دارد و چه اندازه به کلاف بی ارزشش امید دارد. انگار همه ی امیدش به همین نخ های در هم گره خورده ای بند بود که روزی به جامه ای فاخر بر تن زندگی اش تبدیل شوند. گویی این آخرین کاری بود که باید قبل از مردنش انجام میداد و گشودن هر گره، رنج های زندگی اش را یک به یک مرهم می بخشید.

    اگرچه خستگی, سیاسی, در جانمان رخنه کرده است اما ما نیاز داریم عینک دقت و حوصله مان را به چشمانمان زده و در روشنایی عقل و خرد، مشکلاتی را که بر اثر بیخردی به آن دچار شده ایم یک به یک وارسی کرده و گره به گره بگشاییم و به آیندگان بیاموزیم که از مشکلات نگریزند و آنها را صبورانه به لباسی از جنس تجربه و شور تبدیل کرده و بر تن خود و جامعه ی خویش بپوشانند.

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 218 تاريخ : پنجشنبه 15 آذر 1397 ساعت: 13:07