تاریخ ساز عصر خویش باشیم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     

    ✔️انسان به مثابه مسئولیت تاریخ,ی
    ✔️انسان به مثابه مسئولیت در تاریخ,

     
    مسئولیت تاریخ,ی، وظیفه ای مقدس انگاشته می شود. رسالتی بزرگ که با مرگ یک شخص پایان نمی یابد و به نسل بعد واگذار می شود. ندایی که مخاطب اش _ چه یک فرد باشد، چه مردمان یک قوم _ را به هدفی فراتر از عصر خود فرا می خواند. در این مسیر او دیگر شخص نیست، فردیتی ندارد، بلکه در "  تاریخ, " معنا می شود، و نتیجه برای او یعنی به انجام رساندنِ وظیفه ای انتزاعی و اغلب مذهبی_آیینی که بر دوش او نهاده شده است. قومیت های مذهبی و ملی خود را واجد چنین وظایفی می دانند. آنها تلاش می کنند که رسالت خود را به آیندگان ابلاغ کنند و این مهم را به آنها واگذار نمایند. در مسئولیت تاریخ,ی انسان به مثابه فرد دیده نمی شود بلکه او وسیله ای است در خدمت حرکتی تاریخ,ی. حرف او شنیده نمی شود و درد او احساس نمی شود. بلکه اوست که باید با جمع همراه شود و رنج  رسالتی تاریخی را به دوش بکشد. گویی هستیِ ما برای خدمت به ارزشهای تاریخی است و در این راه همه گونه هزینه ای باید داد. این نگرش هرچه را مقابلش بایستد از بین می برد؛ فرهنگ، تمدن و انسان همگی قربانی چنین نگرشی می شوند. دیدگاهی ست که باید زنده بماند؛ آن هم به هر قیمتی. مردمان چنین جامعه ای ابزاری هستند برای تحقق امری ازلی و ابدی. آنها حق پرسیدن ندارند. در چنین موقعیتی، شاهد خشونت، نژادپرستی، رکود رشد فرهنگی و از بین رفتنِ نگرشی زیباشناسانه نسبت به جهانِ معاصر و به خدمت گرفتن هنر، خواهیم بود.
    مسئولیت در تاریخ اما چیز دیگری است. فرد خودش را بر سرنوشت خویش, و دیگری تاثیرگذار می بیند. او قابلیت تصمیم گیری دارد. می تواند خودش را از زیر بار این مسئولیت رها کند و یا آن را انتخاب کند. فردِ آگاه نسبت به نقش اثرگذار خود بر زمانه ی خویش,، به جایگاهی که در آن قرار دارد نیز آگاه است و این سبب می شود وظیفه ی اخلاقی خود را نسبت به اطرافیان و جامعه بپذیرد. انسان آگاه با پذیرفتنِ مسئولیتی که نسبت به جهانِ اکنون و معاصر خویش,  دارد برای ساختن جامعه ای بهتر، تلاش می کند. رشد و توسعه، ویژگی و خصوصیتی است که این دیدگاه را با نگرش مسئولیت تاریخی متفاوت میسازد. در مسئولیت تاریخی مفهوم و ایده آماده است و باید هرطور شده حفظ شود اما انسانی که خود را از بندِ ایدئولوژی ها رها کرده است، می داند که هیچ ایده ای همیشگی و کامل نیست. جامعه و فرد در ساختن چنین موقعیتی همزمان و هماهنگ رشد میکنند. چنین جامعه ای نسبت به انسان معاصر و رنج هایش بی اعتنا نیست و در جهت رفع آنها می کوشد. افراد چنین جامعه ای با ساختنِ اکنونِ خویش,، آینده ای روشن و قابل اعتماد  می پرورانند. درد انسان نادیده گرفته نمی شود. همیشه کسی هست که او را بفهمد. زندگی و جان و امنیت او به میزان عادلانه و مساوی با دیگران مهم و ارزشمند است. سازندگی اینگونه آغاز می شود: زندگی در اکنون و امروز و بکار بردن تجارب گذشته برای ساختن دنیایی بهتر.
    اکنون این پرسش شکل می گیرد که ایرانیِ امروز، خودش را در نسبت با کدامیک معنا میکند؟ به عبارتی ما خودمان را چه می نامیم؟ انسانی با مسئولیت تاریخی که آرمان اش سرسپردن در راه گذشتگان است یا انسانی از بند تاریخ رهیده که قصد دارد اکنون و آینده ی انسان دردمند امروزی را بسازد؟
    به ازای پذیرفتن هر یک از این دو منش فکری، هنجارها و کنش های مختلفی بوجود می آید. با تأمل بر چند نمونه ی اجتماعی می توان تا حدودی این امر را مشخص کرد. اولین نمودِ اجتماعیِ چنین اندیشه ای را می توان در " مدارا " و فهم آن توسط افراد جامعه سنجید. نپذیرفتن دیگری چرا که او مانعی در به سرانجام رساندن رسالت تاریخی است، قدرتِ تحملِ تفاوت های فردی و اجتماعی را کم میکند و گاهی بطور کامل از بین می برد. در چنین وضعیتی انسان آرمانگرا انعطاف پذیری اش را از دست می دهد. نسبت به عصر خویش, حس بیگانگی دارد. دیگران را خصمی می داند که در نظر دارند ایده آل ها و ارزشهای تاریخی اش را از او بستانند. شهروند این جامعه از زیستن در اکنون خویش, غافل می ماند. دنیای او دنیای آنهایی است که جانشان را برای چنین رسالت تاریخی از دست داده اند. نتیجه ی چنین تفکری، ارجحیت آرمان بر انسان است. شأن انسان و کرامت انسانِ امروزی را با ترازوی تاریخ سنجیدن و در نهایت پایمال کردن حقوق انسان هایی که زنده اند برای هدفی بزرگتر، نتیجه ی چنین تفکری خواهد بود .

    باید اندیشیدن را ارزش بدانیم. باید بیاموزیم که تنها نیروی اندیشه و خرد است که می تواند ما را از ورطه ی سقوط به خرافات و عقاید یک دست شده نجات دهد. انسان را برای هیچ آرمانی قربانی نکنیم و اخلاق را در اندیشه و در عمل به کار ببریم. انسان اندیشمند، انسانی است که در کار تولید دانش و ارزش های متعالی است. او می داند که چاره ی بی اخلاقی ها و خشونت ها و نابسامانی های جوامع انسانی، تولید مفاهیم جدید و معانی بیشتر است. رسالت خویش را در بهبود وضع زمانه ی خویش می داند و مستقل می اندیشد. چرا که تاریخ جز این نیست؛ اندیشه هایی که در چرخه ی تولیدِ مداوم و پی در پی، نظر به انسانِ هم عصر خویش داشتند و با تجارب گذشتگان مسیر سازندگی را برای آیندگان هموار کردند.

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 15 آذر 1397 ساعت: 13:07