به دنیا آمدن، پانهادن به محدودۀ زمان است. همینکه آدمی وارد این مرز بشود برایش مقدور نخواهد بود که از آن بیرون بجهد. زیرا تصمیم او در بیرون جهیدن از زمان، وابسته به زمان خواهد بود.
اما هولناکترین سرنوشت برای انسان سرنوشتی است که هم درد او از زمان و هم درمان او در دستان زمان باشد. چنین انسانی به تمامی در چنبرۀ زمان گرفتار شده است. جبر زمان به تمامی بر او حاکم شده است و راه زندگی او به راستی چه مبهم است.
انسان درمانده یعنی کسی که عقیده داشته باشد تنها هیولای زمان است که میتواند در لباس فرشتگان ظاهر شود و او را نجات دهد. در از دستدادن آخرین امید است که او به دامان بیمهر زمان پناه میبرد تا شاید دستانش را بگیرد و او را به آیندهای روشن ببرد. او به رهایی از مشکلات در گذر زمان امیدوار است اما در نهایت چیزی که میگذرد بخشی از اوست. بخشی از او که از حیات، اشتیاق، خواستهها، نیازها، خاطرات و امیدها جدا شده است. او رهایی را خواهد چشید. اما این رهایی به قیمت از دست دادن بخش مهمی از زندگی، در دستان زمان خواهد بود.
جایی برای من...برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 224