"به نامِ اندیشه به جنگِ حقیقت رفتن"

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    کلمات گاهی می‌توانند به ضد خود تبدیل شوند. حتما شما هم بارها با موقعیتی از این دست روبرو شده‌اید که هرچه تلاش کرده‌اید تا آنچه بدان می‌اندیشید را به دیگری بفهمانید اما با وجود آنکه تصور می‌کنید در بیان شفاف و گویا هستید دیگری شما را به ابهام‌گویی متهم می‌کند. این همان موقعیتی است که نشان می‌دهد زبان گاهی تا چه اندازه می‌تواند گنگ و نامفهوم شود و از رسالت خود بازبماند. با وجود اینکه اکثریت ما انسان‌ها می‌دانیم که موقعیت‌های زبانیِ پیش‌پاافتاده و روزمرۀ زندگی می‌تواند تا این اندازه غیرشفاف و مبهم باشد اما زمانی که پای بینش‌ها و تفکرات مهم فلسفی و سیاسی و اجتماعی به میان می‌آید سرسختی عجیبی به خرج می‌دهیم. در حقیقت ما به ناکامل بودنِ زبان بیانِ اندیشه و افکارمان اعتقاد داریم اما نه تا بدانجا که گرایشات فکری ما زیر سوال برود. بعنوان مثال فردی که در روابط اجتماعی و انسانی خود، حقیقتِ ضعفِ درونی و ساختاری زبان را قبول دارد در مقابل به همین میزان به قطعیت بینش خود و راستی و درستی آن در مراتب بالاتر یقین دارد.

    مواجهۀ بیشتر افراد در مقابل جملات فلسفی و منطقی یک مواجهۀ پذیرش صرف، بدون واکاوی و سنجش آن است. جملۀ " من می‌اندیشم پس هستم" در میان ما کاملا پذیرفته شده است؛ و با قبول چنین نتیجه‌گیری دکارتی، بطور پیش‌فرض تصور می‌کنیم که ما موجودی هستیم که همواره در حال فکر کردن‌ هستیم و جانبداری‌ها و پیش‌فرض‌ها و تصورات خود را به معنای "اندیشه"‌ای می‌پنداریم که دکارت از آن یاد می‌کرد. اما آیا براستی "خود ما" مشغولِ "اندیشیدن" منطقی و اصولی هستیم؟
    برای پذیرفتن و ملاک‌ قراردادن کوگیتوی دکارت، ابتدا نیاز داریم تا معنای "اندیشه" و "فکرکردن" را خوب دریابیم. آیا آنچه ما بعنوان اندیشۀ تحلیلی خود یعنی روند منطقی تفکر، حقیقی و قطعی می‌دانیم تنها خرواری از پیش‌فرض‌ها و مطالب اثباتی‌ای نیست که نه تنها با نیروی تفکر خود ما بدست نیامده‌اند بلکه نتایج به عاریت‌ گرفته‌شده، الگوهای ذهنیِ جامعه و پایبندی‌هایی ذهنی است که صرفا به دلایل نفع شخصی که در زندگی نصیب ما شده‌اند، به اشتباه نتیجۀ زحمات فکری خود می‌دانیم و حاضر نیستیم تلنگری انتقادی به پنجرۀ این خانۀ عاریتی زده شود؟

    شاید به همین دلیل باشد که تقویت شیوه‌های انتقادی تفکر به این اندازه مهم و ضروری است یعنی قوانین چالش‌برانگیزی که ذهن آدمی را به پرسش بکشانند. کار اما سخت‌تر از اینهاست. برخلاف ادعایمان، ما رهروان و شیفتگان و مومنینی هستیم که هرکدام به چیزی ایمان آورده‌ایم و بخشی از نتایج و داده‌های خام و پردازش نشده و قدم‌های به سرانجام نرسیده را برگزیده‌ایم. عصری که برخلاف تصور رهایی از خرافات و تقلید و تکرار گذشته، به دارایی‌های ذهنی‌‌اش متوسل شده است. عصری که از شیوۀ استدلال درست و منطقی می‌هراسد و برای حفظ جایگاه فکری خود به حقیقت پشتِ پا می‌زند. آن‌هم به نامِ اندیشه در جنگی تمام عیار با حقیقت.

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 17:34