جایی برای من

متن مرتبط با «فراموش» در سایت جایی برای من نوشته شده است

پاورقی های فراموش شده ی زندگی

  • من وقتی چیزی را می خوانم، در واقع نمی خوانم. جمله ای زیبا را به دهان می اندازم و مثل آب نبات می مکم، یا مثل لیکوری می نوشم، تا آن که اندیشه، مثل الکل، در وجود من حل شود، تا در دلم نفوذ کند و در رگ های, ...ادامه مطلب

  • امید و نقشی که فراموش شد

  •   دردناکترین دستاورد طلاق، از دست دادنِ امید است. فقدانِ سقفی مطمئن و به اندازه ی کافی بزرگ که بتواند پدر و مادر را بار دیگر پذیرا باشد. در تقابل با جهان پدرانه و جهان مادرانه، تقسیم زندگی ست به دو: " جهان مردانه" و " جهان زنانه". فروکاستن از نقشی به نقشی دیگر که به یاس و پریشانی منجر می شود.  جامعه همچون خانواده توأمان با داشتن این دو دیدگاه، از تیررس اضطراب و نگرانی در امان می  ماند. توانِ مقابله با مشکلات را از پدر می آموزد و شفقت و امید را از مادر. فقدان هر کدام، فرد را به مرارت می اندازد.فقدانِ امید، طلاق را به خاطر می آورد. مردمانِ طلاق، از یکسو برای کسب حیثیت اجتماعی ناتوانند و از سوی دیگر احساسِ ناگوار فهمیده نشدن را هر روز در خود سرکوب می کنند. در جامعه ای که نگاه مادرانه به حاشیه رانده شده است، اضطرابِ طردشدگی فوران می کند.  ترس را هیچ تسلایی نیست و با گذر زمان فرد در زندگی و رنج خویش فراموش می شود.داستایوفسکی در کتاب یادداشت های مردگان از لحظه ای که افسر نگهبان داخل زندان می شود تا آن زندانی نگون بخت مرده را با خود ببرد چنین روایت می کند:" کلاه خود بر سر و شمشیر به کمر داشت... به طرف جنازه می رفت و با هر قدم گام هایش آهسته و آهسته تر می شد و با حیرت به محکومانی که ساکت نشسته و با ترش رویی از هر سو به او چشم دوخته بودند نگاه میکرد. یکی دو گام مانده به جنازه ایستاد، گویی , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها