"معمایی که منش از دست رفتۀ زندگی را به ما یادآوری کرد"

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    یکی از سرگرمی‌های انسان در طول تاریخ حیاتش، خلق معما و پرسش‌هایی بوده است که چالش ذهنی برای پیداکردن پاسخ درست به وجود آورده‌اند. از ویژگی‌های یک معمای خوب، خلق فضایی ناآشنا و دور از تجربیات معمول است که باعث می‌شود بر هیجان و پیچیدگی آن افزوده شود. آن‌ها علاوه بر این‌که نوعی محک‌زدن ذهن محسوب می‌شوند، نوعی روش برای گذران اوقات کرخت و یکنواخت زندگی‌اند. در دوران‌هایی از زمان که دنیای مجازی وجود نداشت، دنیای خیال‌گونه‌ی معماها نیاز هوشی و هیجانی انسان‌ها را برطرف می‌کرد. در حقیقت پاسخ به چنین سوالات مبهمی آن‌چنان هم مهم نبود، بلکه آن تلاش ذهنی و لذتی که عطا می‌کرد کافی بود تا نسل به نسل در میان انسان‌ها تکرار شوند و به حیات خود ادامه بدهند. آن‌ها صرفا نوعی بازی ذهنی و پدیده‌های نشاط آور انتزاعی بودند که به وقوع پیوستن آن‍‌ها غیرممکن بود.

     

    یکی از عجیب‌ترین سوالات معماگونه‌ای که عمر طولانی در جامعه داشت این پرسش بود که تصور کنید سفری بی‌بازگشت به جزیره‌ای خواهید داشت. در آن جزیره هیچ‌کس جز شما نخواهد بود و این تنهایی ابدی خواهد بود و شما اجازه دارید تنها یک کتاب یا یک شیء دوست‌داشتنی‌تان را با خودتان ببرید. آن انتخاب همیشگی خواهد بود و باقی عمر را باید با آن گذراند. با این قوانین حالا شما کدام کتاب یا کدام شی مورد علاقه‌تان را انتخاب خواهید کرد؟

    این چالش بنا به تجربه یکی از بدترین نوع چالش‌هایی بود که با آن مواجه شدیم. برخی به سرعت و یا با کمی تأمل جواب این پرسش را می‌دادند، اما اغلب افراد از پاسخ دادن به چنین پرسشی طفره می‌رفتند که به نظر چندین علت داشت. اولین علت این بود که تصورِ چنین فضایی ترس و هراس شدیدی بوجود می‌آورد. تصور این‌که در سال‌های باقی‌ماندۀ عمر، تنهایی مطلق خواهیم داشت باعث می‌شد به سرعت از آن خیال فرار کنیم و یا آن را نادیده بگیریم. اما علت دیگر آن این بود که چنین انتخابی به معنای واقعی افتادن در  دام یک مخصمه بود. اگر آن انتخاب اشتباه می‌بود چه؟ چطور می‌توان میان تعداد فراوان کتاب یا اشیائی که به آن‌ها وابسته شده بودیم تنها یکی را انتخاب کرد؟ و چگونه می‌شد دل از تمامی آن‌ها برداشت و برای همیشه با آن‌ها بدرود گفت؟

     

    پاسخ‌های زیبایی هم در میان بود. فردی می‌گفت اشعار حافظ را با خود می‌برم. شخص دیگری سازی که با آن می‌نواخت و دیگری آلبوم خانوادگی‌اش را انتخاب کرد. اما همگی ایمان داشتند که این اتفاق نخواهد افتاد و این معما تنها می‌تواند ارزش آن‌چه را که دارند یادآوری کند. اما آن‌قدرها هم که فکر می‌کردیم غیرممکن نبود. روزهای قرنطینه آمدند و حالا میلیون‌ها انسان در جزیره‌شان در خانه‌شان محبوس شده‌اند. اگرچه این زمان ابدی نخواهد بود و در نهایت زندگی به شیوۀ گذشته برخواهد گشت، اما تجربه‌ای نزدیک به آن چالش برای‌مان بوجود آمده است.

     

    در این موقعیت بهتر می‌توانیم تصور کنیم که انتخاب‌های هر روزمان چه اندازه درست و اساسی و یا به چه میزان غیرضروری و بی‌کارکردند. حالا می‌توانیم کمی به ذهن خلاق‌مان اجازه بدهیم فراسوی دنیای که در آن زندگی می‌کنیم به پرواز دربیاید و با شجاعت به هر امر غیرممکنی جامۀ امکان بپوشاند. در این‌صورت است که می‌توانیم ارزش حقیقی انتخاب‌هایمان را بدانیم. از آن دست حقایقی که منش زندگی ما را می‌سازند. همان منش و شکلی از زندگی که در هیاهوی فراوانی از دست رفته‌اند. حالا من نیز می‌توانم بهتر فلسفه‌ی آن پرسش معماگونه را متوجه بشوم. آن پرسش آزاردهنده قصد داشت از ما بپرسد آیا توانسته‌اید منش و شیوۀ مشخصی برای زندگی‌تان بسازید؟ منش و سبک و شیوه‌ای که اگر تنها انسان باقی‌مانده در یک جزیره باشید بتواند شما را از فروپاشیدن نجات دهد؟ یا در میان خیل فراوان ابزارها و اشیاء و مشاغل و سرگرمی‌ها و جمعیت‌ها مستحیل شده‌اید؟

     

    حالا در این روزهای قرنطینه بهتر می‌توانم حال و هوای درونی "سیلون تِسون" را بفهمم زمانی که شهر را به مدت شش‌ماه به مقصد سیبری ترک کرد و قبل از رفتن نوشت:

    "مارک هنز پانزده نوع مختلف سس به بازار عرضه می‌کند. سوپرمارکت اِیرکوتسِک همۀ  آن‌ها را دارد و من نمی‌دانم کدام یکی را انتخاب کنم. کامیون آبی منتظرم است. میشا، موتور ماشین را خاموش نکرده؛ بیرون هوا سی‌و‌دو درجه زیر صفر است. ما فردا این‌جا را ترک می‌کنیم و سه روز بعد به کلبه‌ای در کرانه‌ی غربی دریاچه‌ی بایکال می‌رسیم. امروز باید خریدهایم را تمام کنم. از میان انواع موجود، «سس خیلی تند» را انتخاب می‌کنم؛ هجده تا از آن برمی‌دارم: هر ماه سه تا.

    پانزده نوع کچاپ! به همین دلایل است که دلم می‌خواهد این زندگی شهری را ترک کنم."

     

     

    *در جنگل‌های سیبری/ نویسنده: سیلون تِسون/ مترجم: پریزاد تجلی/ انتشارات: فرهنگ تارا

    *پرفروش‌ترین اثرتجربی سال 2011 فرانسه و برندۀ جایزۀ 2011 مدیسی فرانسه

     

     

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 202 تاريخ : يکشنبه 31 فروردين 1399 ساعت: 2:22