بازار آرامبخش های موقتی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    ما آرامش را تقدیس میکنیم. برای رسیدن به آن راهکار ارائه می دهیم. برای فهمِ چرایی بهم خوردن آرامشمان علتها را جستجو میکنیم. برای خلق آن موسیقی می سازیم و حتی از دیدگاه انسان امروزی، موسیقی را برای آرامش گوش می دهیم و بازار موسیقی به همین سیاق، کالایی می سازد با نام تجاریِ "قطعاتی برای آرامش، قطعات آرامبخش" و از این قبیل تبلیغات که می خواهند هر طور شده انسان امروزی را با مسکن های ساختگی شان به آرامش برسانند. اما آیا چنین آرامشی امکانپذیر است؟

    جهان امروزی با ازدیاد هجمه ی آشوب در هم آمیخته شده است. مسائل بین المللی و درون مرزی، مشکلات زیست محیطی و منطقه ای و عوامل سیاسی و اقتصادی آرامش جوامع را ربوده اند. در کنار چنین تنش آفرینی های عمومی، بهم ریختگی اوضاع و احوال درونی انسانها و آشفتگی روابط فردی و اجتماعی باعث می شوند خستگی روحی افراد، بیش از پیش افزایش یابد و تلاطم های زندگی را بیشتر کند. در اینگونه مواقع ناخودآگاه آدمی به دنبال راهی میگردد تا درد را کم کند و برای کم کردن هزینه های سنگینی که بر زندگی اش تحمیل شده است، تصمیمات سریع و احساسی بگیرد. اما آیا آرامش به مالکیت درخواهد آمد؟

    نگرشی که دارای خطای بزرگی است اینست که ما تصور میکنیم آرامش یعنی فقدان رنج و درد. با این اشتباه به این نتیجه می رسیم که بهترین راه برای داشتن آرامش، نادیده گرفتن و حذف مجموعه ی بزرگی از مشکلات است و تا وقتی چنین مشکلاتی وجود دارند ما آسوده نخواهیم بود. با چنین تصوری هر امری که تعادل را بهم بزند نوعی تهدید علیه آرامش ما به حساب می آید و به همین علت، مسائل و مشکلات زندگی دشمنی می شوند که با دور زدن و نادیده گرفتنشان در حالت ستیز و نزاع همیشگی با جهان قرار خواهیم گرفت. در حالیکه همین تقلاهای همیشگی، فرایند تجزیه ی آرامش مان را تندتر میکنند.

    به نظر می آید هیچ راه ابدی و همیشگی برای در امان ماندن از آشوب و تنش وجود ندارد. گویی انکار درد، درد را از بین نمیبرد همانطور که انکار حقیقت، از حقانیت آن چیزی کم نمیکند. به این ترتیب چنین به نظر می آید که دیدگاه و نظرگاه ما دچار نوعی کژاندیشی نسبت به مفهوم آرامش است. بدین صورت که در پیش فرض ما، دو گونه جهان وجود دارد. نخست جهانی که سراسر تنش و آشوب است و دوم بهشتی به نام آرامش که در آن اثری از مشکلات نیست و سرشار از احساسات و عواطف خوبِ زندگی است. این دوگانه پنداشتن زندگی ایرادات و اشکالات زیادی دارد. چرا که جهان در تضاد میان خیر و شر همواره جریان دارد و خواهد داشت و جدایی بین این دو، آنها را از معنا و لزوم هستی شان تهی میکند. شاید بهتر است بپذیریم که آرامش ماندگار و ابدی وجود ندارد و زندگی که به گفته ی پوپر" سراسر حل مساله است" صحنه ای است که هر لحظه تدارک نمایش جدیدی را می بیند. در اینصورت آرامش، در نبود آنچه که "آن را برمی آشوبد" تفسیر نمی شود. بلکه به نوعی زیستن معنا می شود که واقف به حقیقت است. حقیقتی که می گوید نابسامانی ها پایانی ندارند. با پذیرفتن چنین واقعیتی دیگر امور نابسامان را سپاه بی رحمی نخواهیم دانست که به قصد کشتن ما آمده اند. بلکه در هست بودنشان ضرورتی می یابیم. کمترین نتیجه ی ثمربخشی که از چنین دیدگاهی برمیخیزد اینست که هیچ چیز نخواهد توانست آرامش را از چنگ ما بیرون بکشد و ما مالک همیشگی اش خواهیم بود. به دائمی نبودن غمها و غصه ها و مشکلات فعلی پی خواهیم برد و به این مرحله از شناخت خواهیم رسید که تنها راه به مالکیت درآوردن آرامش، صبور بودن در مقابل مشکلات، خستگی ناپذیری در حل مسائل درونی و بیرونی، بالا بردن میزان مهارت در مواجه با امور جدید از طریق دانش افزایی و مهم تر از همه دانستن این نکته است که خطاهای فاحشی در دنیا وجود دارند که ممکن است هیچگاه چاره ای برایشان پیدا نکنیم و آنها نیز جزئی از حقیقت این جهان هستند. با ایمان به چنین حقیقتی، تسکین دهندگان موقتی از فهرست ما بیرون می روند. مسکن های موقتی که عمر کوتاهی دارند و ما را در لحظه ی روبرو شدن با مساله ای جدید تنها میگذارند.

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 221 تاريخ : سه شنبه 23 بهمن 1397 ساعت: 0:18