هنرمندانه زیستن را بیاموزیم

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    مرگ هنرمند، مرگ هنر نیست. مرگی شبیه به مرگ یک کارگر و یا دستفروش است. و حتی شبیه مرگ یک اتوبوس سرباز. اما چرا دردناک تر؟ چرا ترسناک تر؟ چرا خلا نبودشان اینقدر مشخص است؟

    هنرمند، ترجمان عالمی است که جز با زبان هنر، شیوه ای برای بیان خویش ندارد. عالمی که در درونی ترین احساس مان جاودانه و دست نیافتنی است. هنر، مادر مهربانی است که آروزهایمان را به دعا می نشیند. هنر، پدر زحمتکشی است که صبح زود برمی خیزد و آسمان تخیل کودکانش را با قلموی سحرآمیزش رنگ می کند. هنر، آیینه ی دردهایمان است. تسکین موقتی است بر آنها. هنر، خالق دنیای آروزهامان، ای کاش هامان، رویاهای کودکی مان، و امیدواری به آینده است که هیچ تصویری از آن نداریم. هنر، آرامش است. به همین علت است که مرگ هنرمند، ضربه ی کشنده ای است. زیرا او واسطه ی انسان و عالم معناست. بدون هنرمند، معانی گم می شوند. تصاویر مفهوم شان را از دست می دهند. و زبان و تفکر از تلکم وامی مانند. اگرچه هنر جاودانه می ماند و ذات هنر وابسته به انسان و هنرمند نیست اما تا چشمانی برای پیدا کردن زیبایی و روح لطیف و رقیقی برای به پرسش درآوردن و به تصویر کشیدن نباشد، هنر در نیستی خویش خواهد ماند.

    می ترسیم از اینکه آنهایی که نه تنها هنر را فهمیدند بلکه هنرمندانه زیستند و به ما آموختند چگونه ببینیم، چگونه بفهمیم و چگونه باشیم، ما را با گنگی این دنیای بی معنا رها کنند. رفتن شان پایان هنر نیست، تنها اگر میراث شان را پاس بداریم و دنیا را با نگاه کودکانه و جستگوگرشان ببینیم. هنرمندانه زیستن را بیاموزیم.

     

    جایی برای من...
    ما را در سایت جایی برای من دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 286 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 5:36