یکی از بیماریهای مشترک میان ما و سیاستمداران، تناقضی است که میان حرف و عملمان دیده میشود. البته که یک ایرانی میتواند حکومت را به بیاخلاقی محکوم کند و در همان حال، خودش در یک سطح عمیقی از بیاخلاقی زندگی کند و به دستگاه حکومتی اجازه دخالت در سبک غیراخلاقی زندگیاش را ندهد و این کار او را یک عمل غیراخلاقی قلمداد کند. یک ایرانی میتواند حکومتش را به دروغگویی متهم کند اما دروغ بصورت کاملا ساختارمند در سرتاسر زندگی فردی و اجتماعیاش نمود عینی داشته باشد اما این تنها اوست که میتواند حکومتش را به دادگاه بکشاند و خلافآمدِ آن به دخالت در زندگی شخصی معنا شود. یک ایرانی میتواند حکومت را به عمل ضدفرهنگی متهم کند و او را متهم به تخریب فرهنگ و حمایت نکردن از رشد فرهنگ جامعه محکوم کند، اما کافیست در جایگاهِ خدمت به فرهنگ قرار گیرد. آنوقت است که باید فاتحه فرهنگ را خواند.
تنها درمانِ این بیماریِ مشترک، ابتدا باور به این امر است که هیچ ملتی تافتۀ جدابافته از حکومتش نیست و هیچ حکومتی بیرون از دایرۀ اجتماع خودش تشکیل نشده است. مرحلۀ بعد و تنها راهِ درمان هر نوع بیماریِ مشترک، خود درمانی است. این خود درمانی نوعی غربال فردی است که ویروس زدایی میکند و سپس زندگی تازهای را بر مدار اخلاق و انسانیت انتخاب میکند. نمیتوان کلیتی را نقد کرد بدون اینکه به اهمیت اجزاء تشکیل دهندۀ آن پی برد. پس این اجزاء سازنده هستند که کلی را تشکیل میدهند و به همین خاطر اهمیت ویژهای دارند.
برچسب : نویسنده : mjaiibarayemana بازدید : 195